بچه های گل کاردرمانی

به وبلاگ بچه های کاردرمانی دانشکاه علوم پزشکی همدان خوش آمدید...

بچه های گل کاردرمانی

به وبلاگ بچه های کاردرمانی دانشکاه علوم پزشکی همدان خوش آمدید...

کاردرمانم من !!

سلام بدون کلمه ای کم و زیاد....

با اینکه رشته ی کاردرمانی از سال 1352 در دانشکده توانبخشی تهران آغاز بکار کرده و قدمت زیادی داره ولی بسیار بسیار غریب واقع شده به صورتی که عده ی کمی از مردم از ماهیت و هدف این رشته ی ارزشمند مطلع اند...

در نوشته زیر تا حدودی سعی شده که این رشته ی مقدس در قالب شعر و طنز  بهتون معرفی بشه...

راستی منتظر نظراتون هستم! تو هم مثل من:

" هیچ ترتیبی و آدابی نجو         هرچه میخواهد دل تنگت بگو"

 

 

اهل گیلانم من

هدفم این نبود

هدفم هر چه که بود، به کسی ربط نداشت!

 

کاردرمانم من

از خودت می پرسی : (( کاردرمانی چیست؟ ))

یه کسی می گوید : (( کارگردانی است؟!!.... رشته ی خوبی است!! ))

دیگری می گوید : (( این همان کاردانی ست؟؟ رشته ای انسانی ست؟؟ ))

یادم آید روزی

Sms دادم من ، با چه ذوقی! گفتم:

" کاردرمانم من! "

داد پاسخ که به من: (( این که گفتی، رشته است؟؟؟!! ))

...............................................

 

آمدم دانشگاه

ماجرا بدتر شد!!!  

من فراموش  نکردم ، که استادم گفت: (( کارت در کارخانه است... ))

آن یکی گفت به من که در این دانشگاه ، جای تو اینجا نیست!!

 

و چه سخت است ای دوست...

تو که با خون جگر راه به اینجا یافتی!

 چند نفر می دانند؟؟ (( کاردرمانی چیست؟؟ ))

 

 

و من اکنون گویم...

به تو ای دوست عزیز...

" کاردرمانم من"

من نه کارگردان و نه کاردانی ام...

من نه بی استعداد و بی دانایی ام...

 

من مطب خواهم زد.

با دو دستم ای دوست

من توان می بخشم

و به یاری خدا

کمکت خواهم کرد

 

تو اگر درد مفاصل داری ،

اگر از سکته ی مغزی و MS در رنجی ،

تو اگر کودک CP داری ،

اگرت مشکل روحی داری ،

اگرت مشکل جسمی داری ،

اگر اکنون که شکستی ، گوش کن

اگر اکنون که رسیدی به کهولت، برخیز!

عده ای اینجایند

کمکت خواهند کرد

 

 

کاردرمانم من

کاش می دانستید که چه شغلی داریم!

شغل ما هست مقدس بدانید که هست

کار ما هست گرامی نگویید که نیست

 

یاد سهراب بخیر!

 (( هر کجا هستم باشم ))

همدان یا گیلان

فرقی اکنون نکند

(( چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید ))

نظرات 7 + ارسال نظر
پوپک۷۰۷ چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود ناهید جان..
کاش این شعر جهانی می شد تا همممممه دنیا درد دل ما رو می دونستن...
به امید روزی که همه این رشته رو بشناسن..ان شاءالله

آره دارم جهانیش میکنم
کاش همه می دونستن
به امید اون روز!!

زانکو چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:24 ب.ظ

wow thats great
واقعا عالییییییییییییییییییییییییی

قابل شما رو نداشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سارا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ق.ظ

وای ناهید جون عالیه تمام خانواده ی من این ذوق قشنگ تو رو تحسین کردن خواهرم خواست جداگونه بهت بگم ایول

سلام عزیزم
نظر لطفته... مرسی از خواهرت هم از طرفم تشکر کن
ولی واقعا همش عین حقیقت بود ...
کاش روزی برسه که مجبور نباشیم رشته ی عزیزمون رو با فیزیوتراپی معرفی کنیم!!
بازم ممنون

نعیمه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

خییییییییییلی عالی بود ناهید جان.
بابا شاعر! ترشی نخوری یه چیزی میشی.
دست گلت درد نکنه.

متشکر!!!!
ربطی به ترشی نداره.. هوای وطنه که دیووونم کرده!!!!!!!!!!!!!!!
توهم بیای اینجا شاعر که سهله می شی خود نیما یوشیج!!

همکلاسی پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:24 ب.ظ

ناهید جان مرسییییییییییی . انجمن کاردرمانگران همدان(کارخونه) به مدیریت بنده رسما از شما دعوت به همکاری می کند .

مرسی که اومدی به وبلاگمون سر زدی...
روی پیشنهادت فکر میکنم!!!!!!!!!!!! راستی کی تو رو مدیر کرد؟؟؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ http://edu-psychology.com

سلام عسلم .خیلی شعرت عالی بود .فکر کنم این طبع شعر گفتن از زمانی در تو شکوفا شد که رفتی سر قبر باباطاهر-راستی آدرس این سایت رو پیوند کن خوشگلم

سلام مهتاب جونم! از روی آدرس سایت داداشت شناختمت!! چرا اسم ننوشتی؟؟.. سورپریز شدم... مرررررررسی .... نه بابا!! بابا طاهر که شعر نو نمیگفت!

ای خدا این همه رفتم سر قبر بوعلی!!! .... پس چرا هیچ فرجی نشد؟

همکار پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام همکار عزیز شعرت واقعأ قشنگ بود حرف دلمو زدی...!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد