بچه های گل کاردرمانی

به وبلاگ بچه های کاردرمانی دانشکاه علوم پزشکی همدان خوش آمدید...

بچه های گل کاردرمانی

به وبلاگ بچه های کاردرمانی دانشکاه علوم پزشکی همدان خوش آمدید...

هم اکنون نیازمند یاری سبز و ذهن روشنتون هستم

کمک کمک کمک  

 

یه مسئله ازم پرسیدن کمکم کنید  نمیتونم جوابشو بدم لطفا با نظرتون جواب بهم بدید  

۱) یه روز پادشاه میگه: دخترمو به لایق ترین پسر کشورم میدم و پسر میتونه  دوماد من بشه  .هر کسی هر کاری میکنه نمیتونه نظر شاه رو برای ازدواج با دخترش جلب کنه .تا اینکه سه تا پسر میگن: به هر قیمتی شده باید با دختر شاه ازدواج کنیم (هر کدوم واسه خودشون میگن )  پس راه افتادن برن دور دنیا رو بزنن شاید یه چیزی واسه متقاعد کردن شاه پیدا کنن. یکی شون به جمعی میرسه که دور یه پهلون جمع شدن .پسر میگه قضیه چیه ؟ میگن بهش:این پهلون یه قالیچه داره که میتونی سوارش بشی و هر جا که  می خوای برتت ولی باید با خودش مسابقه بدی اگه شکستش بدی !!!قالیچه رو بهت میده . پسر میره جلو(حالا قالیچه چه ربطی به متقاعد کردن شاه داره الله اعلم )خلاصه پهلون رو می بره و قالیچه رو برمیداره.دومی به یه کوهی میرسه که رو اون کوه میگن یه درخت سیب که فقط یه سیب داره اونم هر دردی رو شفا میده !!!! ولی هر کسی از کوه رفته بالا که  بیارتش افتاد پایین و مرده(فاتحه) . این پسر خیلی به فکر .... بده (حالا یا به فکر ازدواج بوده یا به فکر اون همه ثروت بوده  نمیدونم ؟) پسر جو گیر میشه و میره سیب رو میاره پایین.سومی داشته با نا اومیدی راه میرفته که میبینه یه دزد وقتی در حال فرار بوده مرده (گویا مامورین با هوش وبا ایمان و سریع و تیز و  ماهرو.......... نیروی انتظامی وقت دزدی بهش شلیک کرده بودن و اقا دزد مثل یه گرگ زخمی که از دست چوپان فرار می کنه از محل جرم گرخیده بود ولی از شدت خونریزی مرده بود ) پسر می بینه تو کیسه ی دزد یه گوی که همه جا و همه چیز نشون میده(احتمالا مال زن بابای سفید برفی بوده(وای یادتون چه فیلم قشنگی بود یاد اون روزا بخیر ) خب سرتونو درد نیارم ... هرچند این پسر سومی مفت به گوی رسید. پسر گوی بر میداره و میره . یه جا سه تاشون بهم میرسن (اون ور دنیا) .پسر که گوی رو داره تو گویش میبینه دختر شاه مریضه و داره میمیره!!!! سه تا پسر سوار قالیچه میشن و میرن سمت قصر شاه . اون پسرم که سیب رو داره سیبشو به دختر شاه میده و دختر خوب میشه . حالا شاه نمیدونه دخترشو به کدومشون بده ؟؟؟؟ چون پسرا هر کدومشون عروسی با دختر شاه رو حق خودشون میدونن (اگه بگیم اونی که اول از رو گویش فهمید که دختر شاه مریضه  خب اونی که  قالیچه رو داشته چی  چون اونا اون ور دنیا بودن می خواسته چطور برسه به قصر شاه  برسه اونی که سیب رو داشته چی یا اونی که قالیچه رو داشته چی ؟؟ حالا واسه اونام همین طور (متاسفانه وقت توصیف دعوا و بیانیه های پسرارو ندارم چون این مسئول سایت خوابگاه هی میگه :آقا وقتت تمومه واما جواب من به این پسره ی پررو:باشه بابا یه ربع دیونمون کردی آخرش دیگه الان میرم .راستش تو دلم گفتم : کار خدارو میبینی !!! این شده مسئول و به من دستور میده خدا جون خیلی عزیزی ) میرن پیش قاضی تا جواب بگیرن . حالا شما بشین قاضی و تا یه خونی به پا نشده بین این بد بختا قضاوت کنین . لطف کنید جوابتون با دلیل منطقی بنویسد  

ممنون

نظرات 11 + ارسال نظر
فروش پک آموزش بدنسازی P90X منو اورجی سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ق.ظ http://www.p90x.ir/

[قلب]??? فروش پک آموزش بدنسازی P90X منو اورجینال برای اولین بار در ایران ???[قلب]

توضیحاتی کوتاه در باره این مجموعه[گل]

این مجموعه که اموزش بدنسازی هست من در چندتا از فروشگاه های اینترنتی دیدم که فقط دیسک 1 یا 1و2 رو برای فروش گذاشتن

اما در اصل این مجموعه 12 قسمت هست که با اضافاتش (کتابهای هممراه و... که در انجام بهتر حرکات واقعا موثر هستند) میشه 13 دیسک

ویکی پدیای این آموزش:
http://en.wikipedia.org/wiki/P90X

همه ی قسمتها DVD Version هست و با منوی اصلی


این مجموعه بی نظیر به قیمت فقط و فقط 10000 تومان به فروش میرسد

برای توضیحات بیشتر حتما به سایت ما مراجعه کنید

http://www.p90x.ir
http://www.p90x.ir
http://www.p90x.ir

[گل]منتظریم[قلب]

[قلب]شاد باشید[قلب]

[بدرود][خداحافظ]

سارا سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ب.ظ

داستان زیبایی بود پادشاه باید دخترشو بده به اونی که جونشو حالا به هر دلیلی به خطر انداخته بده مبارک باشه اگه بچشون فلج مغزی شد من در خدمتم

ممنون. ولی ۲ تا شون جونشون به خطر انداختن پس یه جواب دیگه بگید هنوز بین پسرا درگیری عروسی احتمالا اگه دیرجواب بدیم پسرا همدیگر بکشن

ناهید سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ

سلام.... این اتفاق تو خوابگاهتون افتاده ؟؟؟ جالبه ها !!!
من اگه جای پادشاهه بودم دخترمو بدبخت نمیکردم!!! پادشاه باید فقط نظر بده همین و بس .... مهم دخترست منو شما هم هیچ کاره ایم پس لطفا تو مسائل خصوصی مردم دخالت نکنین و داستان زندگی مردم رو همه جا جار نزنین.... ولی باز پیشنهاد من مجرد موندنه حالا خود دانی!!!!!!!!!

ببخشید این داستان به قبل از میلاد رستم بر میگرده نه حال حاضر . شاهم تصمیمشو گرفت و می خواد دخترشو شوهر بد چون دیگه نمی تونه خرجشو بده .!!!! منم الان یه نسخه ی کامل حقوق زن برای پادشاه ایمیل میکنم شاید نظرش عوض بشه
این داستان من دارم جار میزنم؟؟؟؟؟ این داستان فقط مونده امسال تو امریکا اکران بشه (با بازی بازیگرای هالیوود)

درخشان سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ب.ظ

من اگه جای پادشاه بودم نظر نمیدادم . وای میسادم ببینم دخترم چه نظری داره .
بعدم زن مکانیک سر کوچه بشه بهتر از اون سه تاست .

به به ازنظر پر بارتون واقعا مشکل منو حل کرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی بهم خبردادن دختر پادشاه با شاگرد مکانیک سر کوچشون ازدواج کرد متاسفانه مکانیک سر کوچشون متاهل بوده دختر از رو همین نظر شما رفته با شاگرد مکانیک۱۰ ساله ی سر کوچشون ازدواج کرد

ناهید چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ

ا... دختره که ازدواج کرد؟؟؟ با مکانیک ۱۰ساله ی سر کوچه ! ما رو سر کار گذاشتین؟؟؟ حالا عروسی کی هست؟؟؟؟

اره دیگه فهمید شما دارین مسخرش می کنین !!!رفت شوهر کرد. تازه خودش می گفت نصیحت خانوم درخشان براشون مثل یه مشعل بوده که راه زندگیشو براش روشن کرده
دختر ازتون ناراحت واسه همین شما رو دعوت نکرد !! دلتونم بسوزه فقط منو دعوت کرد عروسیشم گذاشته بعد امتحان های ترم واسه اینکه من بی استرس امتحانامو بدم. تازشم عروسیشون تو قصر سیندرلاس اونم به صرف چای و شیرینی ولی چون من از دوستانم من واسه شبگرد و نهار وشام دعوتم کردن اونم چون فهمیدن شمافقط بلدین مرغ بپزین تصمیم گرفتن کوفته و گوشت بدن اونم گوشت آهو و گوزن سیبری

سارا چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ب.ظ

برادران گرامی باید پالام پولوم پلیچ کنن هر کی تک اورد اون با دختره پادشاه ازدواج کنه

وای خانوم راموز به خدا جواب لازم دارم چرا مسخره می کنید اگه جواب بدم با دلیل منطقی قول یه جایزه رو بهم دادن
ممنون که دارین مسخره میکنید تازه اون سه تا که داداش نیستن

معروف پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ب.ظ

بنظر من پادشاه باید اونارو بفرسته یه مسابقه [ مونتای ] با تو انجام بدن هر کی از تو برد دخترشو به اون بده . البته اگه تونستن....

نظر لطفت تو که الحمد لله تا حالا نصیبت نشده

معروف پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ

منظور از مونتای همون مویتای که یه ورزش رزمیه خفن که عمو زانکو خودش تو اون یه استاده ( جهت اطلاع بیشتر مدعیون)

معروف پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ب.ظ

از درون مایه این داستان میفهمیم که مربوط به قرن ها پیشه اما واژه شلیک واسه توپ و تفنگ بکاربرده میشه .........(نه تیر و کمان)

عمو معروف گلم خیلی زود فهمیدی داستان قدیمی !!!!!!!!!!!! ولی من می خواستم شما رو ترغیب به خوندن مطلب کنم همین اگرم می بینی اشکال از من به بزرگی خودت ببخش

ناهید جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ

ما مسخره نمیکنیم!! راه درست و اساسی رو معرفی میکنیم!
حالا جایزه چی هست؟؟؟ شما بگین تا ما هم شادوماد رو بهتون معرفی کنیم. در ضمن من با دختر شاه دوستم! ایشون خودش شخصا منو برای عروسی دعوت کرده ! (غصه غصه! )
چون شما ماه میو تغییر نمیدین... و از راه کاملا غیر مستقیم خواستین خردادی ها msبگیرن!!!!!!!!!!!! پس تقلب بی تقلب!! همون گاز هلیومی که معرف حضورتون هست.

حالا ببینین من ضرر می کنم یا شما!!! تقلب نمیدین؟؟؟!!!!!باشه حالا سر جلسه همو میبینیم من خودم لیتیمم با هر که بخوام ارتباط تقلبی برقرار میکنم
اگه می دونستم که می گفتم جایزه چیه!! وقتشم تا دوشنبه س
مهم اینه دختر شاه منو به خاطر زحمت هایی که براش کشیدم دعوت کرده و تازشم تاریخ عروسی به خاطر من یه ماه عقب انداخته این مهمه!!!
شما دارین میگین ماه می رو به نوامبر تغییر بدم تا خودم ms بگیرم خب منم بهم بر می خوره اخه این رسم همکلاسی بودن !!!!!!!!!!!!!!!!!!

پوپک و ناهید شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ

اونی که قالیچه رو پیدا کرد! چرا نداره!! زود تند سریع جایزه های ما رو بده بیاد! پیشاپیش ممنون!! از این همه سخاوتتون!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد