( دوستان خوبم ، متاسفانه داستان بیسکویت باعث شد که عده ای فکر کنن قضاوت اشتباه مخصوص خانوم هاست...!
داستان زیر رو بخونید قول می دم نظرتون عوض شه ....)
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین و شنوایی اش کم شده است...
به نظرش رسید که همسرش باید از سمعک استفاده کند!! ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد....
به این خاطر نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیق تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و نتیجه اش را به من بگو:
(( ابتدا در فاصله ی چهار متری او بایست و با صدای معمولی مطلبی را به او بگو... اگر نشنید، همین کار را در فاصله ی سه متری تکرار کن. بعد در دو متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد...))
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود...
مرد به خودش گفت : الان فاصله ی ما حدود چهار متر است. بگذار امتحان کنم !
جوابی نشنید. بعد بلند شد و یک متر جلو تر به سمت آشپزخانه رفت...
دوباره پرسید:
عزیزم شام چی داریم؟؟
باز هم پاسخی نیامد!!
باز هم جلوتر رفت و از وسط اتاق پذیرایی که تقریبا دو متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت:
عزیزم شام چی داریم؟؟
باز هم جوابی نشنید!!
باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید... سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نیامد!!!
این بار جلوتر رفت و درست پشت سر همسرش گفت:
(( عزیزم شام چی داریم؟؟ ))
زنش گفت:
(( مگه کری ؟؟ ))
برای پنجمین بار می گم:
(( خوراک مرغ!! ))
حقیقت به همین سادگی و صراحت است!
مشکل ممکن است آن طور که ما همیشه فکر می کنیم، در دیگران نباشد... شاید در خود ما باشد...
پایان
واقعا خانوم پورباقری مطلب عالی بود
از این که شما هم مطلب میدین تو وبلاگ واقعا خوشحالم
خواهش می کنم... این نظر لطفتونه...!!!
ناهید جون !واقعا مطالبتون عالی بود ممنون ۰
خواهش می کنم عزیزم...
ممنون ناهید جون !مطلبت عالی بود.
ناهید جان مطالبی که گذاشتی عالین.مرسی